sØn Øf gØd..

..طلوع کن

Saturday, November 13, 2004

ناز و نوش

اصرار عجیبی دارد که بنویس و دست بردار هم نیست.. همیشه همینجوری است و گاه گاهی هم اذیتم میکند. خب چاره چیست.. نمی‌شود رو ترش کرد. دلگیر می‌شود.. ه
برمی‌گردم و میگویم: چه بنویسم؛ لااقل کلمه‌ای بگو.. می‌خندد! سرم را که می‌خارانم بیشتر می‌خندد و مرا هم می‌خنداند. دوباره می‌گوید بنویس و من میگویم به غار حرا خوش آمدی! می‌خواهی وارد غار تنهایی من شوی؟ بهش بر می‌خورد.. قهر می‌کند.. می‌داند چکار کند.. اما من نمی‌دانم چرا همیشه همه می‌دانند چکار کنند و من هیچ‌وقت.. می‌گوید تو هم میدانی چه کنی اما نمی‌کنی.. و من می‌فهمم چرا قهر کرد.. ه
حالا اگر فکر می‌کنی می‌دانم، نوشتم تا خودت ببینی. اما.. باز هم به من گیر بده

1 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home

 
Free counter and web stats