sØn Øf gØd..

..طلوع کن

Wednesday, December 29, 2004

..شنوندگان عزیز؛ توجه فرمائید

ه
شما تقریبا هيچی نداريد! جز يک تاريخ که گهگاهی کمی تا قسمتی افتخار آميز بوده است. اما چون الآن چيزی نداريد، دل خودتان را با آن خوش می‌کنيد. يک روز يک آدم زرنگ پيدا می‌شود و قسمتی از آن تاريخ پر افتخار را مثلا از شما می‌گيرد. شما استثنائا متوجه می‌شويد. عصبانی می‌شويد و شروع می‌کنيد به مبارزه برای باز پس گرفتن تنها چيزی که داريد. چون به نظر می‌رسد راحت تر از اين است که چيز های جديد به دست بياوريد. شما مشغول مبارزه می‌شويد. عرق می‌کنيد، بالا پائين می‌پريد. احساس تحرک، جنبش و پويايی می‌کنيد. از ديدن اين خيزش، احساس غرور می‌کنيد. شما سرگرم می‌شوید. وقتی موقعش رسيد، آن آدم زرنگ تکه ای و شاید - بياييد خوشبين باشيم- تمام آن چيزی که شما فکر می‌کنيد -یا می‌بینید که- از شما گرفته شده را به شما پس می‌دهد و اعتراف به شکست می‌کند. شما فکر می‌کنيد پيروز شده ايد. احساس غرور و قدرت می‌کنيد و تصور می‌کنيد همه چيزتان را پس گرفته ايد. شما راضی هستید اما همچنان چيزی نداريد! شما هيچی ندارید! ه
ه
شما خيلی عصبانی شده ايد. شما می خواهيد دندانهای من را خرد کنيد! شما ايرانی هستيد؟
ه

.

5 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home

 
Free counter and web stats