sØn Øf gØd..

..طلوع کن

Tuesday, November 16, 2004

نفله

چقدر خسته‌ام.. لحظه‌ای بیش نگذشته است، شاید.. به گمانی.. چه کسی می‌فهمد؟ که درونم چه خبر و برونم چه نشان؟ همه‌اش یک بازی است.. بازی زندگی من که حرام دگران می‌گردد.. یک چهره.. یک لبخند.. یک پرده ازین زندگی تکراری.. چه کسی می‌فهمد.. ه
گیرم که بگیرند به چیزی که بله.. یک چیزی است در درون پسر ما که یکی، نه! دو سه سالی است که انگار.. که چه؟
غذا؟ عالی.. خوب..! تپل، فربه و مشتی! پسر ماست دگر.. رابطه؟ عشق؟ محبت؟ او که بهتر ز همه می‌داند.. که چه سان عاشق اوییم.. خود بگوید که از آن موقعی که کودک بود، تا به الآن - بزنم بر تخته - کینچُنین رعنا گشت، هیچ خاطرش می‌آید که کمی.. لحظه‌ای یا چندی غافل از او شده باشیم؟ ما چُنینیم و چُنانیم.. ه
و خدائیش چه ربطی دارد؟ وزن این لعنتی خود ساخته را می‌خواهی یا که حرفی که بیامد و برفت؟
یک روز یکی گفت پسر، «مرگ» تو چیست؟ مرگ من بود همین؛ راحتی و آسایش.. و همان گفت پدر مرگ تو چیست؟ چه فرقی دارد؟ خاطرم نیست چه گفت.. و به خاطر دارم چه نگاهی کرد مرا.. خوب ببین.. پسرت! می شناسی پدرم؟ این فقط یک چشمه است! پسرت آرزویش اینچنین ساده و آسان، همین یک قدمی.. یک «مرگ» است.. ه
چه کسی می‌فهمد؟ «من نمی‌فهمم که اتاقش ز چه رو همه وقت آشوب است؟» دل من خوش باد که این دغدغه کوچک هم، گاه گاهی سراغ از.. نه که او، دل یک دانه خواهرکم، می‌گیرد.. ه
نه.. چنین نیست! خدائیش چنین نیست.. پس چیست؟ تو همان به که همین زندگی نکبت را، مثل یک بازیگر پیش بری.. تو که یک خط نتوانی نوشتن که چه خواهی بگذار برایت بنویسند.. تو فقط بازی کن.. ه
l

نمی‌دونم چرا این یهو شعر شد.. (شعر؟!!) تا حالا حتا تلاشی هم نکرده بودم.. اعصابم خورد بود، اومدم چار تا چیز بنویسم که از دستم در رفت و اینجوری شد.. شاید مسخره باشه، شایدم جالب.. اما آخرش حرفم پرید.. شاید حرفی که اینجوری می‌پره همون بهتر که بپره.. اون وقت از من چی می‌مونه؟ نفله.. ه

2 Comments:

  • At Tuesday, November 16, 2004 3:17:00 PM , Blogger مهدی said...

    خوندم . فعلا اومدم همینو بگم : خوندم . بذار بازم بخونم و سر حوصله کامنت بذارم . بابا تو رو دست کم گرفته بودم ! مهدی

     
  • At Wednesday, November 17, 2004 4:06:00 AM , Blogger مهدی said...

    بعضی بازی ها هست که وجود دارن و کاریش نمیشه کرد ، مهم اینه که چجوری اونا رو ادامه بدیم ... راستی این ابراهیم منو چیکارش کردی که انقذر خشن کامنت می ذاره !؟

     

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home

 
Free counter and web stats