آنها و ماها؛ وقتی ما، آنها باشند
ا
ما پنج دوستيم و يك بار پشت سر هم از خانه اى خارج شديم. يكى از ما اول خارج شد و كنار در ايستاد. نفر دوم بعد بيرون آمد، يا اگر بخواهم دقيق تر بگويم: مثل يك گلوله كوچك جيوه غلت زد و از در بيرون سريد و نزديك نفر اول ايستاد. بعد سومى، بعد چارمى، بعد پنجمى. ه
بالاخره همه در يك صف ايستاديم. ه
وقتى يك عده از مردم ما را ديدند، ما را به بقيه نشان دادند: «اين پنج نفر قبلاً از آن خانه آمدند بيرون.» ه
از آن موقع تا حالا ما پيش هم زندگى مى كنيم. زندگى آرامى هم داشتيم اگر ششمى مدام خودش را قاطى ما نمى كرد. اذيت مان نمى كند ولى مايه دردسر شده و همين براى ما كفايت مى كند. چرا دلش مى خواهد خودش را جايى جا كند كه كسى از او خوشش نمى آيد؟ ما نمى شناسيمش. دلمان هم نمى خواهد داخل جمع ما شود. ما پنج نفر قبلاً با هم آشنا نبوديم و الان هم با هم آشنا نيستيم. ه
ولى آن چيزى كه راجع به ما پنج نفر امكان پذير شده و همه قبول كرده اند راجع به اين ششمى امكان پذير نيست و كسى هم آن را قبول نمى كند. از اين گذشته، ما پنج تاييم و دلمان هم نمى خواهد شش تا بشويم. راجع به ما پنج تا هم معنايى نمى دهد ولى به هر حال دور هم جمع شده ايم و دور هم باقى مى مانيم، ولى اصلاً از يك وحدت دوباره خوشمان نمى آيد، اين هم به خاطر تجربه هايى است كه به دست آورده ايم. ولى اين حرف ها را چطور بايد به ششمى فهماند؟ عملاً آن همه شرح كشاف معنايى جز اين ندارد كه ششمى را بين خودمان قبول كرده ايم. اين است كه ترجيح مى دهيم چيزى را توضيح ندهيم و او را بين خودمان قبول نكنيم. هر چقدر هم كه عجز و لابه كند، به ضرب آرنج دورش مى كنيم. ولى هر قدرهم دورش كنيم، دوباره سروكله اش پيدا مى شود. ه
ا
وحدت
فرانتس کافکا
9 Comments:
At Saturday, January 08, 2005 11:32:00 AM ,
آدم آهنی said...
منحرفها از پنج تا بیشتر میشن؟
At Saturday, January 08, 2005 11:40:00 AM ,
Anonymous said...
ما چند نفریم ؟
اتاق...
myselfroom.persianblog.com
At Sunday, January 09, 2005 5:38:00 PM ,
مهدی said...
من که از اول گفتم دست به سرش کنیم
At Sunday, January 09, 2005 9:35:00 PM ,
sina ina said...
پس حق تونه که همه دست به سرتون کردن تا حالا! راتون ندادن! شما که بدترین!!! اما تا اینجاش که نفر ششم شما بودین! بلا نسبت من
At Monday, January 10, 2005 9:04:00 AM ,
آدم آهنی said...
شمردن بلدم. دقیقا نفر شیشم خودت بودی. منتها راه حل داره. میتونی کامنت خودت رو حذف کنی که من بشم نفر شیشم
At Monday, January 10, 2005 3:21:00 PM ,
sina ina said...
مگه تو خودت فهمیدی چی گفتی؟ پس یه
pm
هم به خودت بده! سابقهاش رو که داری! در ضمن تو از همون اول هم نفوذی بودی! فکر میکنی پنج نفر دیگه بیاری میتونی خودتم قاطیشون بیای تو؟ به آدم آهنی میگم بخورتت
اما از این کارت خوشم اومد؛ معلومه اون گوشهها یه چیزی مونده هنوز! در ضمن آقایون و خانمها، لطفا اصرار نکنین.. چون از شیش تا بیشتر نمیشه! با همین شیش تا حلّش کنین
At Monday, January 10, 2005 6:05:00 PM ,
مهدی said...
اوهوی ! خیلی شلوغش کنین میام هر چهار تا تونو می خورم
At Saturday, January 15, 2005 10:17:00 PM ,
sina ina said...
به شدت موافقم.. اساس
At Sunday, January 30, 2005 11:08:00 AM ,
مهدی said...
!!!دیدم رو 13 گیر کردی گفتم بیام که بشی 14
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home