..وقتی برف ما را تهطیل میکرد
.


حداقل کاش اینجا درس میخوندم که بازهم طعم خوش تعطیلی رو میچشیدم.. هرچند خدا رو شکر خیلی وقته که تعطیلم!! یادش بخیر.. اون موقع ها که برف میمومد بعدش تعطیل میشدیم، شماها چیکار میکردین؟ من یادمه صبحش که مثل همیشه خواب آلود از جام بلند میشدم (یعنی بلندم میکردن!!) مطمئنم یکی از بزرگترین عذاب های شما هم بیرون اومدن از یه تخت گرم تو یه صبح سرد زمستونیه! اونم وقتی مامان آدم جیغ بزنه بدو بدو دیر شد! اما خواب توی دستشویی چقدر میچسبه! فقط مواظب باشین که تو سولاخ نیفتین!! جنبه هم داشته باشین و خودتون پاشین و گرنه انگشتر مامان که بخوره به در، حتما میوفتین تو سولاخی!! الغرض.. بعدش میشستم سر صبحانه که رادیو میگفت امروز تعطیله، تازه اون موقع من بیدار میشدم! بعدشم مامانم منو میبرد خونه مامان بزرگم اینا.. پسر دائیم هم میومد و عزای مامان بزرگ شروع میشد!! راستی چند وقته آدم برفی نساختین؟
l
l
بعدالتحریر: محمود دولت آبادی سلوک رو که نوشته بود به قول خودش میخواست ببینه بعد این همه، میتونه بدون تصحیح و همین جوری یه راست بده واسه چاپ که از قرار اعتراف کرده بود که عمراً! اما من اینو یه تِک همین جا نوشتم.. برام دست بزنین!! راستی؛ بهم نگین بین سلوک و این یکم فرق هست! خودم میدونم! ه
4 Comments:
At Wednesday, February 09, 2005 7:53:00 AM ,
آدم آهنی said...
نمیدونم چی میگی، مدرسه ما که هیچ وقت تهطیلی برفی نداشت. دانشگاه هم که همیشه تهطیله، برف لازم نداره. راستی اولین سازه برفی جدی من دیروز ساخته شد، آدم برفی که نه، یه کلبه برفی با گنجایش دو نفر اما هیشکی قبول نکرد با من بره توش
At Wednesday, February 09, 2005 8:26:00 AM ,
خشایار said...
عالی بود . موفق باشی
At Wednesday, February 09, 2005 6:24:00 PM ,
مهدی said...
برات به چی دست بزنیم ؟؟؟
At Tuesday, June 07, 2005 11:33:00 PM ,
sina ina said...
آدم برفی که آب می شه.. حتی اگه عظیم باشه
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home