sØn Øf gØd..

..طلوع کن

Sunday, September 18, 2005

بور

گفتند بور، یادِ تو افتادم. یاد موهایت، وقتی می‌خواستی مرتبشان کنی. سرت را تکان دادی ـ گندمیای سر ِ زلفت، پرواز کردند، با دل ِ من.. ودانه دانه تیر شدند در دل ِ من. و من زیر چشمی تو را نگاه می‌کردم.. می‌نوشیدم.. می‌بلعیدم.. و چه لــَخت، چه زیبا، مثل پر.. دلم می‌خواست لای موهایت شنا کنم، بروم، پنهان شوم. موهایت بلند خواهد شد و تو به حرفِ مادربزرگت گوش خواهی کرد. دلم می‌خواست می‌دیدمت. دلم نمی‌خواهد ببینمت.. می‌ترسم از زیبایی ِ تو.. از چشمانت.. از موهایت.. می‌ترسم، از بور، از تو، از عشق..
زیبای من.. ( اینجا که می‌توانم تو را زیبای خودم بنامم.. )
همه در مهمان خانه دور ِ هم نشسته‌اند و حرف می‌زنند و من اینجا، توی اتاقی تاریک، توی تاریکی ترسناک، تنها، با تو حرف می‌زنم. می‌نویسم برایت تا که نخوانی هیچ وقت. برای خودم، برای تو ـ و از تو. و شاید هم از خودم. از خودخواهی.. کسی چه می‌داند.
نمی‌دانستم موهایت انقدر بلند است. کاش چشمهایم را بسته بودم.. کاش ندیده بودم، کاش ندانسته بودم.. کاش ندانسته بودم می‌خواهی موهایت را ببندی از عقب. زیبا خواهی شد، زیبا تر.. و من دلم می‌سوزد. نگرانت هستم. کجا خواهی رفت؟ چه خواهی کرد؟
تنها نخواهی ماند. کاش عاشق شوی. کاش سر ِ عشقت بمانی. کاش بدانی که سخت است، عاشقی. کاش عاشقت شود آنکه تو می‌خواهی. خواهد شد که چه کسی دستانت را ببیند و عاشقت نشود.. زیبای من، کاش کسی عاشقت شود، بیشتر از من. و بهتر از من. و آدم باشد، نه مثل ِ من.. چه آرزوهایی.. چه می‌دانم از عشق من؟ چمیدانم..

شبی مجنون به لیلی گفت
که ای محبوب ِ بی همتا
تو را عاشق شود پیدا
ولی مجنون نخواهد شد..

.


بعد از تایپ: گه خوری های زیادی..

2 Comments:

  • At Friday, October 14, 2005 1:22:00 PM , Anonymous Anonymous said...

    و آنگاه كه تو مي گويي بور، من مي گويم دوست و انگاه كه تو مي گويي عشق، من مي گويم درد. آنگاه كه تو مي گويي او، من خواهم ديد محبت تو را. كاش مي توانستي مخفي نباشي! كاش

     
  • At Friday, October 14, 2005 1:32:00 PM , Anonymous Anonymous said...

    گه خوردن بعضي وقتا مي چسبه نه؟!ا

     

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home

 
Free counter and web stats