sØn Øf gØd..

..طلوع کن

Friday, September 16, 2005

به خدا میسپارمت

آه ای سفر.. چه کردی با من..



از کجایت بنویسم که حرفهایم را آب کرده ام و به پای گلی ریخته ام که روزی دستی از میان شن ها خواهدش برداشت و جایی خواهد برد آن دور دست ها.. دورتر از من.. دورتر از شن ها.. جایی که آب شور نباشد.. جایی که هر دم موجها در تمنای رسیدن به او له له نزنند.. جایی که آرام باشد؛ آفتاب تیز آزارش ندهد، سایه ای داشته باشد که در پناهش مثل رؤیا بخرامد، بالا بیاید، زیبا شود، زیباتر شود..

خواهد رفت، روزی.. هر چند تو قلبی بسازی دورش، اما از شن.. ساختن قلب را به من واگذار کن، تو تیرش را بساز.. مواظب باش کج نشود. پره هایش را جوری بساز که دیگر هرگز توان بیرون آمدنش نباشد.. بگذار باشد، که این زخم، خوش ترین زخم زندگیم است و دانم که مرا از پای درخواهد آورد. روزی دور.. روزی نزدیک..

بریز.. شِن هایت را بریز.. اگر باد نیست، اگر طوفان نیست، اگر پاهایی هم نباشد که این قلب شنی را نابود کنند، از هم بپاشانند، تو که هستی..
دستانت را پر شن کن. همان دستانی که این قلب را ساختند، و بریز.. شن هایت را بریز.. آرام.. و نگاهش کن که زیر شن مدفون میشود، قلبی که تو ساختی. بریز، زیباتر میشود. بریز، نرم تر میشود.. آرام آرام.. و لبخندت، که نگاه میکنی به قلبی که ساختی، و حالا..

اگر اینطور میخواهی، باشد. بریز تا نبینی.. که آنچه میخواهی را، دیدنم آرزوست.. دوست دارم دفن شوم، اما به دست تو. یا به پای تو.. که چه نرم است شن، زیر پایت.. نرمی از شن است یا از پای تو؟ مرا دفن کن و بخند.. خنده ات زیباست.. بگذار لا اقل یک جا بخندانمت.. « یک جا بکار آیم » مرا و قلبم را زیر شن کن تا نبینیمان. اگر خاطرت اینطور آسوده است. اما میترسم برایت.. به شن ها دل نبند آنگونه که من بستم. باد می آید، طوفان می آید.. و شاید شن ها کنار روند.. برو.. گیاهت را بردار و برو.. تا نبینیمان دیگر، هرگز.. که تاب نگاهت را ندارم، به استخوانهایم.. گیاهت را بردار.. غم به خود راه مده.. نخواهی فهمید که این گیاه کوچک، چه سان ریشه دوانده.. در وجودم.. تا به اعماق زمین.. آرام و بی سر و صدا، تا بستر دریا.. تا آغوش دریا.. بردار و برو.. من با ریشه هایش دل خوشم.. برو آنجا که خاک دلش حاصلخیز تر از کویر دل من باشد. و بنشانش آنجا تا باز هم ریشه بدواند..

عزیزکم .. برو

1 Comments:

  • At Friday, October 14, 2005 1:21:00 PM , Anonymous Anonymous said...

    و آنجا كه تو دفن مي شوي خواهد روييد درختي از ميوه هاي عشق و سبز خواهد شد سرزمين قلب مدفون تو

     

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home

 
Free counter and web stats