sØn Øf gØd..

..طلوع کن

Tuesday, May 31, 2005

..وقتی یک انسان تمام می شود

ا
چقدر بی ارزش شده است این انسان.. بوده است و با کمال بدبختی خواهد بود.. چون پستی جزوی از اوست. خدا هم به کمی تفریح احتیاج دارد.. ه
امشب خبری شنیدم: ه
یکی از آقایان سرداران سپاه که در «شاخۀ» نیروی عزیز انتظامی مشغول خدمت به نظام و انقلاب عزیز ما هستند، در راستای همین خدمت و حفاظت، جوان 20 ساله را در متروی کرج کشته اند. قضیه از این قرار بوده است که گویا این پسر رعنا، در مترو به دختری حرفی زده است و تیکه ای انداخته، این سردار انقلاب هم مداخله کرده و اسلحه کشیده و جلوی پسر در آمده که می خواهم ادبت کنم و اسلحه را پشت سر پسر گذاشته و او هم گفته جرات نداری بزنی و ... او هم که سردار سپاه و انقلاب است و دلیری و شجاعت این سرداران گمنام بر کسی پوشیده نیست، جرات خود را نشان جوانانی داده که شاید در عمرشان مغز ترکیده ندیده باشند.. می توانید تصور کنید؟ یک نفر مثل خودتان، مثل من. سر پا ایستاده، می خندد و شادی های احمقانۀ پسرانه دارد. و لحظه ای بعد، پاهایش شل می شوند، روی زمین پخش می شود و دیگر چیزی از او نمانده است.. از زندگی اش.. از آینده اش.. تمام. یک انسان تمام شد. درست روبروی چشمان شما. آنها که آنجا بوده اند و دیده اند، الآن چه حالی دارند؟ نمی دانم چرا نمی توانم خندۀ آن جوان را فراموش کنم.. انگار روبروی منست.. شاید انگار دیده ام اش.. هر روز می بینمش همه جا.. یک کتاب یا هر چیزی در دست دارد، یک شلوار لی پوشیده است و با خنده سوار مترو می شود. او اکنون بدون مغز و با خنده ای ماسیده و با پاهای شل که دیگر هرگز سفت نخواهند شد، تمام شده است. ه

همان موقع که خبر رشادت این سردار دلیر را می شنیدم، سیمای جمهوری اسلامی هم رئیس قبلی و البته رئیس فعلی او را نشان می داد که برنامه هایش را برای دولت تازه اش که هزار تحول کوفتی را قرار است با آن ایجاد کند، تشریح می کرد. رئیس فعلی؛ به خاطر اینکه این سردار رشید اسلام، رئیس ستاد انتخاباتی آقای قالیباف در کرج هم هستند؛ مانند بقیۀ سرداران نیروی مردمی، مدرن، کارآمد و خلاصه عزیز انتظامی در شهرهای دیگر. و البته ایشان که در کسوت روحانیت هم هستند (اما بدون لباس)، یکی از بازجویان حنیف مزروعی هم بوده اند. چه پیچیدگی سختی.. حداقل این بار کسانی بوده اند که با موبایل فیلم بگیرند تا دیگر تاریکی کوچه های سه راه ضرابخانه به کمک کسی نیاید. ه
..
آقای قالیباف عزیز ما، با آن لبخند ملیح، با لباسهای شیک و مد روز، با آن مرد عمل بودنشان.. در شرافت ایشان شک نکنید.. البته تا شخصا از دست ایشان سیلی نخورید، به این شرافت ایمان نخواهید آورد.. ه
با این سرداران چه باید کرد؟ به من بگو: بهتر است کمی آرام باشم.. ه
.
.
بعد التحریر، فردا: دیشب در روزنامه خواندم که سردار عبداللهی جانشین سردار قالیباف در نیروی انتظامی گفته است که همیشه در درگیری ها، نیروی پلیس کشته می شد، حالا یک بار هم از مردم کشته شود.. ه

Sunday, May 22, 2005

برادران باز برنده

ا
همیشه برام یه جورایی عجیب بوده وقتی می دیدم دو تا برادر تو یه کار هنری یا فرهنگی انقدر با هم تفاهم داشتند و نزدیک بودند که تونستند در انتها به یه نگاه مشترک برسند و اسم خودشون رو پای کار بگذارند. جشنوارۀ کن امسال هم تمام شد و یکی از همین برادران عزیز (یعنی دو برادران) برنده شدند. توی پست قبلی زمان پخش فیلم رو توسط شبکۀ آرته نوشته بودم که مطمئنم هیچ کس ندیده! آفرین بر ما.. به هر حال برادران داردان با فیلم پسر (پسری که بچه یک نفر باشه. در فارسی معادل خوبی نداریم برای Son) برنده نخل طلای کن شدند. اگر یادتون باشه چند سال پیش هم همینا برای فیلم رزیتا برندۀ نخل طلایی شده بودند. بعضی ها دو تا دو تا، بعضی ها هم هیچی.. پس عدالت چی می شه؟ آقای احمدی نژاد نباید ساکت بمونه! ه


Szenenbilder aus Der Sohn/Images de scène le fils
* * *

Jean-Pierre und Luc Dardenne

Monday, May 09, 2005

شب های دیدنی

این روزها ه ه ه را از دست ندهید. جشنوارۀ فیلم های مستند مونیخ چند روزی است که آغاز شده و طبق معمول بیشتر فیلم های مطرح هم از ایران.. کسی که این خبر را به من داد از «تابو: زهره و منوچهر» ساختۀ میترا فراهانی خوشش آمده بود و مستندی در مورد ایدز در ایران که ادعا کرده بود بیش از 400.000 نفر در ایران مبتلا به ایدز هستند، تحت تاثیر قرارش داده بود. شبکۀ آرته هم از قرار تعدادی از این فیلم ها را نمایش می دهد. دیشب فیلم ابجد پخش شد و امشب هم ساعت 20:45 به وقت اروپای مرکزی (23:15 به وقت تهران) مستند «عریان و آزاد» محصول آلمان پخش خواهد شد. این مستند شکل گیری و گسترش ناتروریست های آلمان را به تصویر می کشد که حتما دیدنی است. ساعت 22:40 (1:10 بعد از نیمه شب) هم فیلم سینمایی«روزهای سگی» ساختۀ اولریچ زایدل از مجموعه برنامۀ «کن-2005» پخش خواهد شد. از همین مجموعه دوشنبه فیلم «پسر» ساختۀ مشترک ژان پیر و لوک داردان (از بلژیک) ساعت 23:15 پخش خواهد شد. اگر دوست داشتید، اطلاعات بیشتر در مورد جشنوارۀ فیلم مستند مونیخ را می توانید اینجا پیدا کنید: ه


Sunday, May 08, 2005

by Thousand and One Nights of Lebanon..


Beyrouth,
quand l'horizon m'appelle, m'appelle et me sourit.
Beyrouth,
ton charme m'ensorcelle, ta beauté me séduit.
C'est les daines de tous les temps, qui m'enchante et qui m'attend,
cest la vieille féerie du liban.
Beyrouth,
ton champ plein de douceur, s'étire à l'infini.
Beyrouth,
et monte dans mon coeur, en vertes symphonies.
C'est la chanson du vieux temps, que répètent les amants,
c'est la lente mélodie du liban.
Beyrouth,
soleil riant au ciel, au reflet mystérieux.
Beyrouth,
flaveur délais de miel, qui nous descend des cieux
C'est Vénuse de tous les temps, que célèbre les amants,
dans la montagne fleurit du Liban.
Beyrouth,
Je chante à tes étoiles, quand tout silence y règne.
Beyrouth,
le bleu que rien ne voile, sommeille dans tes yeux.
Je rêve a un rêve éclatant, qui me berce tendrement,
par les milles et une nuit du Liban..

Friday, May 06, 2005

..من، گاهی، دلم می سوزد

I
"Europa kann nicht eher zur Ruhe kommen, bevor die jüdische Frage ausgeräumt ist.
Die Welt hat Siedlungsraum genügend, es muß aber endgültig mit der Meinung gebrochen werden, als sei das jüdische Volk vom lieben Gott eben dazu bestimmt, in einem gewissen Prozentsatz Nutznießer am Körper und an der produktiven Arbeit anderer Völker zu sein.
Das Judentum wird sich genauso einer soliden aufbauenden Tätigkeit anpassen müssen, wie es andere Völker auch tun, oder es wird früher oder später einer Krise von unvorstellbarem Ausmaß erliegen.
Wenn es dem internationalen Finanzjudentum in und außerhalb Europas gelingen sollte, die Völker noch einmal in einen Weltkrieg zu stürzen, dann wird das Ergebnis nicht der Sieg des Judentums sein, sondern die Vernichtung der jüdischen Rasse in Europa"

Audio & Text by "The Holocaust History Project"


سخنرانی پیشوا (!) را از اینجا بشنوید
(Right click & save target as a file)
ا
ا«تا وقتی که مسئلۀ یهودیت کاملا حل نشده، صلح و آرامش در اروپا برقرار نخواهد شد. دنیا به اندازۀ کافی بزرگ هست؛ اما یهودیان که درصد قابل توجهی از جامعه را تشکیل می دهند، به نام خدای عزیز، انگل وار، از بدن جامعه و حاصل تلاش دیگران تغذیه می کنند. این واقعیتی است که قطعا باید از بین برود. ه
یهودیان بایستی همچون دیگران به فعالیت ثابت و سودمند بپردازند وگرنه دیر یا زود تسلیم بحرانی غیر قابل تصور خواهند شد. ه
اگر یهودیت می خواهد با به راه اندازی یک جنگ جهانی دیگر، سرمایه هایش را در اروپا و دیگر نقاط جهان چند برابر کند، مطمئن باشد که نتیجۀ این جنگ پیروزی نیست؛ نتیجه، نابودی نسل یهودیان در اروپاست.» ه
ا
* * *
..So eine Rede. Von Hitler gesprochen. Sie verdrehte die Vergangenheit und zerstörte die Zukunft von Millionen. So wirkt Ideologie. Die Bilder zeigen es. Schluss mit solchen Worten! Mensch sein heisst verantwortlich sein..

Der Auschwitz:





می خواستم به بهانۀ شصتمین سالگرد پایان جنگ دوم جهانی، کمی در جذبه نازیسم و نژاد خواهی - و نه پرستی - که خود زمانی تصویر جالبی از آن در ذهن داشتم بنویسم. و این مصادف شد با دیدن فیلم دادگاه نورنبرگ.. از فضای تاثیر گذار زشتی ِ یک ایدئولوژی بیرون آمدم - که ایجاد و تداوم این جو مسلما خوشایند عده ای هست - اما گمان نمی کنم زشتی دنیایی که همچنان خانۀ ماست، رهایم کند. وقتی می گفتند «فقط کمتر از پنج درصد کشته شدگان جنگ دوم یهودی بودند»، دلم برای خدا سوخت. وقتی می گفتند «بین پنجاه تا شصت میلیون نفر در این جنگ کشته شدند»، دلم برای انسان سوخت. وقتی دیدم یک نفر آدم یک نفر دیگر را برای گرم کردن اتاق خوابش مصرف کرده است، دلم برای خودم سوخت. هر چند می دانم آدم ها گاهی سردشان می شود. هر چند می دانم آدم ها همدیگر را هم گرم می کنند. اما گاهی دلم هم می سوزد. دیگر نباید برای پرندۀ پر شکستۀ شبهای زمستان دل بسوزانم.. یا برای گربه ای که زیر پاهای یک ماشین له شده است. دیگر نباید با یک «یا کریم» ساده و معصوم که روی سست ترین شاخۀ درخت خانه ساخته است همذات پنداری کنم. بگذار باشد.. حداقل خانه ای دارد.. یک نفر آدم خانه ندارد؛ نان ندارد؛ حتی جان هم ندارد. چیزهای مهمتری هست. با خودم فکر می کنم، اما گاهی هم، دلم می سوزد.. ه
 
Free counter and web stats